اشعار محمدعلی اصغری

گزیده از اشعار محمدعلی اصغری (شاعر معاصر)

اشعار محمدعلی اصغری

گزیده از اشعار محمدعلی اصغری (شاعر معاصر)

کربلا فاجعَه سی


هلال ماهه دیدیم قامتون نیه خم دور بیر آه چکدی دیدی بولموسن محرم دور

بو آیدا کرب و بلا واردی هم ده عاشورا نظیری اولمیوب ، اولماز بوسوز مسلم دور

گیدیردی کوفیه مهمان عزیز پیغمبر قالیردی کوفیه گورموش که آیری عالم دور

تمام دعوت ایدنلر کسوب اونون یولونی حسیندن آلا بیعت یزیده معلوم دور

حسینه روشندور کربلا چولونده بوسوز که دشمنی اونا نسبت نه قدر ظالم دور

محالدور ایده بیعت حسین او ملعونه زمان ظلم ده گورموش جهاد لازم دور

نصیحت اتیدی عمرسعده ، هم قوشونا دین حسین منم ، من حسین جدم دور

آتام علی دور ، آنام فاطمه او بنت نبی همان که سوره کوثر بولون نشانم دور

نه قدروعظ ونصیحت ایدوب حسین اولارا حسین قتلنه گوردی اولار مسمم دور

آچیلدی چونکه سحر اولدی صبح عاشورا اوگون حسینه بولون روز محنت و غم دور

اوقدر ظلم و ستم ایلیوب اونا دشمن که جور به جور ستمه دشمنی فراهم دور

منای عشقده تک تک تمامی قورباندور خضاب اولان قانلان اکبر جوانم دور

وفالی قارداشمون یوخ قولی اولبدو قلم بو پیکرنده اولان مین یاراسی قاسم دور

بو اوخلانان بوغازی اصغریم دی منیم بودورگناهی اونون چون منیم صغیریم دور

باشون توتوپ گویه عرض ایلیوب حسین بله سنون رضایتون الله ، منیم مرادیم دور

حسین سالدلار آتدان یره او ملعونلار بیری دیور بیرینه ایندی وقت انعام دور

گلیبدی شمر بد اختر حسین ذبح ایدسون مقام تا باغ اوچون چوخلی چون مقاوم دور

بیر عده سی ایلیری حمله خیمه گاهه طرف دوشوبدی فرصت اله نوبت غنائم دور

بیر آیری عده سدی اوت وروبدی خیمه لره دیدیم زمانیه لعنت نجه بوماتم دور

گلیب زمان اسارت بوهانسی وجداندور که زینبون بیلی غم دن چوماه نو خم دور


تمام ایله سوزوی اصغری داخی بسدور

که زینبون غمی هر محنته مقدم دور


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۲۱:۳۵
محمدعلی اصغری

عید غدیر


به دهم ز هجرت چو شد بی گمان ز ذی الحجه شد هیجدهم زمان

چو اعمال حج بر نبی شد تمام که آخر حج مصطفی شد عیان

به برگشتن از مکه در بین راه به امر نبی جمع شد کاروان

ز پالان اشتر فرازی درست که تا مصطفی راز دل را بیان

نموده بگوید وصی ام علی بود وی ولی و نماند نهان

به هر کس که من رهبر و سرورم علی هست مولا و سرور بر آن

علی همسر دخت من فاطمه به همراهیم از نکو همرهان

علی آن که دینم ز وی شد قوی دل مومنان از علی شادمان

علی اولین مرد مومن بود ز نام علی مومنان در امان

علی آن که تازد به سوی عدو علی آن که ترسد ز وی دشمنان

به معراج بودی علی همرهم به هر کار من بوده از محرمان

علی آن که باشد به ایمان قوی عدالت ز (عین) علی خود نشان

که (لام) علی ریشه از لافتی به (ی) ذات یکتا نهفته عیان

علی آن همان کان جود و سخا گدا از نگینش شدی کامران

علی خود حقیقت نشان از خدا دمی نفس خود را ندادی عنان

هر آنکو که بیعت کند با علی ز بود علی کس نبیند زیان

خدایا بده اصغری را توان

به مهر علی تا رود بر جنان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۲۱:۳۴
محمدعلی اصغری

کربلا فاجعَه سی


کاش عالم اولمییدی، اولمییدی کربلا ورمییدی اوُز حسینه یومِ شومِ پُر بلا

کاش دعوت اتمییدی اهل کوفه، کوفیه تا حسینه اَل تاپا دشمن اِدَه جور و جفا

ایستیه تا کوفیه گِتسون حسینِ تشنه لب کوفیه گتماخ یولون دشمن اُو چولده باغلیا

گَر یِتیشسیدی حسینه مسلمین تِز نامه سی کوفه اهلیندَه بولَردی ذره ای یُخدور وفا

کوفه اهلی دُغریا بیر بیر اُنون اوغلادنی اصغرِ شش ماهَ سیندَه بیوفا لَر اُخلیا

اِیلیه ظلم و ستم تک تک اُنون اصحابنه قاسم اُول قارداش بالاسون اشقیا لَر دُغریا

باغلیا سوُ یُولّارون دشمن علی اولادنه بیر ایچیم سو ایشماقا قوم ستمگر قُویمیا

اُولماسیدی گَر بو عالم، اُولماسیدی نِینوا قُوللاری دوشمَزدی عباسون اُوچولدَه، اُولماسیدی کربلا

حَدّن آرتوخ ایلیه ظلم و ستم دشمن اونا هم سو سوز اطفالنی قوم ستمگر ساخلیا

اُولدوروب دشمن اُنون یکسر تمام اَعواننی تک قالوب دشمن اَلینده دورَسینده اشقیا

تا دوشوب آتدان یِرَه بی کس حسین تشنه لب دوره سین آلموش اُنون اُلدورماقا قوم دَغا

شِمر ذی الجوشن اَلنده خنجرِ پُر کینه سی کَسماغا باشین حسینین فَخر اِدور بی انتها

بیر طرفدَه خیمه گاههَ حمله اِیلَر اشقیا تا آپارسونلار غنیمت، خیمه لَر دَه اُتلانا

زینب نالان یگار اطرافنه اطفالنی آه و واویلا سَسی هردم اُو چُولدَه قُوزانا

عترت پیغمبری شامَه اسیر ایتماق اوچون قُول لاری زنجیرله دشمن اَلینده باغلانا

قان تُوکر زینب گُوزوندن هانسی سمته گر باخا آت چاپار دشمن اُو چُولده تا که زینب آغلیا

اصغری یازما داخی بَس دور که عالم اُوتلانار

سَن بو شعریله امامِ عصر قلبین داغلاما


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۲۱:۳۴
محمدعلی اصغری

ماجرای کربلا


نهم ذی الحجه و قصد منا دارد حسین گوئیا در سر هوای کربلا دارد حسین

جد وی پیغمبر و نامش بتول فا طمه وی پدر همچون علی شیر خدا دارد حسین

شبه جد خویشتن نیکو برادر چون حسن شیر زن خواهر چو زینب پر بلا دارد حسین

هم برادر چون قمر عباس نام آور چرا با وی عازم از حجاز و ماجرا دارد حسین

سوی خاک کربلا همراه یارانش تمام رو به سوی نینوا در سر چه ها دارد حسین

هر چه پیش آید برای کاروان در کربلا وان مسلم بهر آن از دل رضا دارد حسین

کی مگرترسی به دل دارد زکین اشقیا هم سر سری دگر با خالقش دارد حسین

کاروان غم به سوی کوفه از شهر حجاز کاروانی پر غم و بس با صفا دارد حسین

اکبر و عباس و قاسم، اصغر شیرین زبان از وجود هر یکی کان وفا دارد حسین

کاروانی پر غم و از شش جهت دریای غم ماجرای پر غمی در نینوا دارد حسین

در دیار غربت و آن کاروان پر زغم خیل دشمن در پی اش بهر جفا دارد حسین

تل زینب ، نهر الغم ، قتلکه اندر میان دشمنی در پیش رو بس بی وفا دارد حسین

شمر ذی الجوشن بدستش خنجر پر کینه ای سر زتن گشتن جدارا از قفا دارد حسین

اسب تازی از عدو بر پیکر یاران او آتش کین عدو در خیمه ها دارد حسین

اهل بیتش از عداوت بر اسارت سوی شام وین مسلم بعد مرگش از قضا دارد حسین

اصغری دیگر مگو از وضع و حال آنزمان

جای پیرا هن به تن چون بوریا دارد حسین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۲۱:۳۳
محمدعلی اصغری

در مدح حضرت امام حسین


فتاده بر دل من عشق کربلای حسین زیاد من نرود یک دمی هوای حسین

چه می شود که دگر باره گر شوم زائر به خاک پاک همان دشت کربلا ی حسین

به خاک پاک همان دشت کربلا که جنان کند حسودی آن خاک مشک سای حسین

رسم اگر به همان جایگه که پیر وجوان زنند سینه همه جمله در رثای حسین

دلم زدیدن آن دشت پر بلا باید فتد به ناله از آن دشت پر بلای حسین

به نهر القمه چون پا نهم همی پرسم نگشته حاصل از آن آب تو رضای حسین

حلال کرده خدا آب تو به خلق الله حرام آل علی کرده پس خدای حسین ؟

میان آب تو چون پای خود نهاد عباس نخورد زآب تو آن کان با وفای حسین

بخورد تیر و پر از آب کرد مشکی را که تا بر د به حرم بهر تشنه های حسین

شوم روانه از آن جایگه بسوی حرم که تا رسم به همان دیر جانفزای حسین

کنم نظاره بر آن قتلگه زجور عدو فتاده روی زمین جسم با صفای حسین

فتاده یک طرفی نعش و پیکر عباس چه پیکری که همو بوده مه لقای حسین

زبان چگونه دهد شرح قاسم و اکبر فتاده پیش پدر شبه مصطفای حسین

زبان چگونه کند ذکر هر یک از یاران قلم چگونه دهد شرح غم فزای حسین

ز خیمه گاه و همان تل زینب نالان نظار ه گر به همان دشت پر جفای حسین

زدیده خون بچکد قطع آب گر گردد به حال زینب و آن ماه دلربا ی حسین

شفاعتی طلب از درگه حسین شهید که هست عالمیان جمله چون گدای حسین

به آب دیده مگر اصغری بسنده کنی

تو شرح حال غم و وضع و ماجرای حسین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۲۱:۳۲
محمدعلی اصغری

وصف حضرت سید الشهدا


حسین آن کان رافت را نظر در کربلا می کن همی آن کان غیرت را نظر در کربلا می کن

پیاپی دعوتش کرده همی آن مردم کوفه پذیرایی ز مهمان را نظر در کربلا می کن

چو وارد شد حسین آنجا که نامش کربلا بوده همی حر و سپاهش را نظر در کربلا می کن

شده مانع بر آن سلطان زرفتن جانب کوفه تو کسر شان سلطان را نظر در کربلا می کن

عدو از نور حق خواهد شود تسلیم بر ظلمت ز بهر زر رذالت را نظر در کربلا می کن

نداده دست بیعت را همی آن خسرو خوبان به ذلت تن ندادن را نظر در کربلا می کن

بداده یک یک اعوانش بدست دشمن کافر بیا جانا صبوری را نظر در کربلا می کن

به یک سو نعش یاران و زسوئی اصغرش عطشان بیا ایدل شهامت را نظر در کربلا می کن

شده عطشان شهید آن شه زجور اشقیا بنگر کنون آن حال زینب را نظر در کربلا می کن

بگیر ای اصغری اینک مراد دل از آن سلطان

شفیع از بهر عقبی را نظر در کربلا می کن


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۲۱:۲۹
محمدعلی اصغری

مدح حضرت سید الشهدا

حسین بن علی بنگر چه تاریخی رقم کرده یزید آن گیرو دارش را به کلی در عدم کرده

قیام و جنبشش بنگر چه غوغایی به پا کرده به رغم دشمنان آری قیامش را علم کرده

بگفتا مرگ با عزت شرف باشد به هر انسان بدان اندیشه اش بنگر بیابان را حرم کرده

نشد راضی بدان ذلت بماند در جهان آری زخون پاک اعوانش جهان دریای دم کرده

دلیری را ببین جانا ، شجاعت را تماشا کن        به راه کسب آزادی خود و یاران عدم کرده

بداد اولاد زیبایش تمام یار و اعوانش           ز خون طفل معصومش خود دشمن ندم کرده

به پیش دیده سلطان ستمگر چون ستم کرده          ابولفضل آن علمدارش دو دستانش قلم کرده

بمانده پیکرش بی سر به زیر سم استوران        ندانی وضع عاشورا چسان دشمن ستم کرده

قصاوت را ببین یا رب، تو ظلمت را تماشا کن      زبعد کشتنش بنگر جسارت بر حرم کرده

اسارت داده اولادش دل زینب حزین کرده دل اولاد مسکینش پر از دریای غم کرده

زبهر محو حریت نگر عدوان چه ها کرده   به اولاد نبی بنگر ستم اندر ستم کرده

بشو ای اصغری سالک بر آن سلطان که در عالم

بساط کاخ ظالم را بکلی در عدم کرده


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۲۱:۲۷
محمدعلی اصغری

قطعه شعری در باب وصف شب

از اشعار بنده

وصف شب



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۳۷
محمدعلی اصغری

قطعه شعری در ظهور حضرت قائم

سروده بنده


در ظهور حضرت قائم


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۲۰
محمدعلی اصغری

شعری در مدح حضرت امام زمان


در مدح امام زمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۰۶
محمدعلی اصغری